***دُخــــت ساحــــل***

اهل باران . اهل دریا . اهل اندوه غروبیم ... از دیار شعر و شرجی از کویر و از جنوبیم .


هديه اي كوچك براي شما كه بزرگيد

يک صفحه سیاه ظاهر می شه
ماوس خودتون رو هرجای صفحه و همه جای اون کلیک کنید
ببینید چه اتفاقی میافته

حالا ماوستون رو کلیک کنید و در همون حال به همه جای صفحه بکشید و ببینید چطور می شه

هرچی که شکل گرفت همش هدیه به شما

اینجا را کلیک کنید.

 

سه شنبه 28 فروردين 1390برچسب:,

  توسط زيـــــبا _ ا  |
 

خدايا شكرت كه دارمت

خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.

 

 

بنده: خدایا !خسته ام!نمی توانم.

 

 

خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.

 

 

بنده: خدایا !خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم.

 

 

خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان

 

 

بنده: خدایا سه رکعت زیاد است.

 

 

خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان

 

 

بنده: خدایا !امروز خیلی خسته ام!آیا راه دیگری ندارد؟

 

 

خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله

 

 

بنده: خدایا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!

 

 

خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله

 

 

بنده: خدایا هوا سرد است!نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم

 

 

خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم

 

 

بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد

 

 

خدا:ملائکه ی من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده

 

 

او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده

 

 

ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ،اما باز خوابید

 

 

خدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست

 

 

 

ملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود!

 

 

خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو

 

 

نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد

 

 

ملائکه:خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟

 

 

 

خدا: او جز من کسی را ندارد…شاید توبه کرد

 

 

عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.bahar22.com

 

یک شنبه 28 فروردين 1390برچسب:,

  توسط زيـــــبا _ ا  |
 

زيباترين داستان

مرد دیر وقت،خسته ازکار به خانه برگشت
دم در پسر 5ساله اش را دید که در انتظار او بود:
سلام بابا!یک سوال از شما بپرسم؟
بله حتما چه سوالی؟
بابا !شما برای هرساعت کارچقدر پول میگیرید؟
مرد با ناراحتی پاسخ داد این به تو ارتباطی ندارد.چرا چنین سوالی می کنی؟
فقط می خواهم بدانم.
اگر باید بدانی بسیارخوب می گویم:20 دلار!
پسرکوچک درحالی که سرش پائین بود آه کشید٬ بعد به مرد نگاه کرد و گفت:میشود به من 10دلارقرض بدهید؟
مرد عصبانی شدو گفت :من هر روز سخت کار می کنم و پولی برای خریدن یک اسباب بازی مزخرف و برای چنین رفتارهای کودکانه وقت ندارم.
پسر کوچک آرام به اطاقش رفت و در را بست.
بعد از حدود یک ساعت مرد آرام تر شدو فکر کردکه با پسرکوچکش خیلی تند وخشن رفتارکرده شاید واقعا چیزی بوده که اوبرای خریدنش به 10دلار نیازداشته است.به خصوص اینکه خیلی کم پیش می آمد که پسرک از پدرش درخواست پول کند.
مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز کرد.
خوابی پسرم؟
نه پدر، بیدارم
من فکر کردم که شاید با تو خشن رفتار کرده ام
امروز کارم سخت و طولانی بود و همه ناراحتی هایم را سر تو خالی کردم. بیا این 10دلاری که خواسته بودی.
پسر کوچولو خندید، و فریاد زد: متشکرم بابا
بعد دستش را زیر بالش برد و از آن زیر چند اسکناس مچاله شده در آورد
مرد وقتی دیدپسرکوچولو خودش هم پول داشته،دوباره عصبانی شد و با ناراحتی گفت:با اینکه خودت پول داشتی چرا دوباره درخواست پول کردی؟
پسر کوچولو پاسخ داد:برای اینکه پولم کافی نبود، ولی من حالا 20 دلار دارم
آیا می توانم یک ساعت از کارشمابخرم تافردا زودتر به خانه بیایید؟
من شام خوردن با شما را خیلی دوست دارم.

یک شنبه 28 فروردين 1390برچسب:,

  توسط زيـــــبا _ ا  |
 

اشتباه فرشته

درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده میشود .

پس از اندک زمانی داد شیطان در می آید و رو به فرشتگان می کند و می گوید :

جاسوس می فرستید به جهنم!؟

از روزی که این ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنمیان را هدایت می کند و…

حال سخن درویشی که به جهنم رفته بود این چنین است:

با چنان عشقی زندگی کن که حتی بنا به تصادف اگر به جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند.

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar-20.com

پنج شنبه 25 فروردين 1390برچسب:,

  توسط زيـــــبا _ ا  |
 

وقتی دیگر نبود
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی‌توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar22.com

دو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:,

  توسط زيـــــبا _ ا  |
 

نزديكتر به خدا

عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.bahar22.com

در زندگی طوری باش که انانکه خدا را نمی شناسند ،تورا که می شناسند خدا را بشناسند!

دو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:,

  توسط زيـــــبا _ ا  |
 

زندگی بافتن یک قالیست
نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده
تو در این بین فقط می بافی
نقشه را خوب ببین
نکند آخر کار
… … قالی زندگیت را نخرند … …

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar22.com

دو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:,

  توسط زيـــــبا _ ا  |
 

در نهان، به آنانی دل میبندیم که دوستمان ندارند،

و در آشکارا

از آنانی که دوستمان دارند غافلیم.

شاید این است دلیل تنهایی ما

دو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:,

  توسط زيـــــبا _ ا  |
 

آيا عشق و دوست داشتن يكيست؟

عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.bahar22.com

عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی
دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال

عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است
دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج می گیرد

عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد
دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند

عشق طوفانی و متلاطم است
دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار وسرشار از نجابت

عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی “فهمیدن و اندیشیدن “نیست
دوست داشتن، دراوج، از سر حد عقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن را از زمین می کند و باخود به قله ی بلند اشراق می برد

عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند
دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست می بیند و می یابد

عشق یک فریب بزرگ و قوی است
دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق

عشق در دریا غرق شدن است
دوست داشتن در دریا شنا کردن

عشق بینایی را می گیرد
دوست داشتن بینایی می دهد

عشق خشن است و شدید و ناپایدار
دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار

عشق همواره با شک آلوده است
دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر

از عشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر می شویم
از دوست داشتن هرچه بیشتر، تشنه تر

عشق نیرویی است در عاشق ،که او را به معشوق می کشاند
دوست داشتن جاذبه ای در دوست ، که دوست را به دوست می برد

عشق تملک معشوق است
دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست

عشق معشوق را مجهول و گمنام می خواهد تا در انحصار او بماند
دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد و می خواهد که همه ی دلها آنچه را او از دوست در خود دارد، داشته باشند

در عشق رقیب منفور است،
در دوست داشتن است که:”هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند”

عشق معشوق را طعمه ی خویش می بیند
و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید
و اگر ربود با هردو دشمنی می ورزد و معشوق نیز منفور می گردد

دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است
یک ابدیت بی مرز است ، که از جنس این عالم نیست

دو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:,

  توسط زيـــــبا _ ا  |
 

مشكل امروز ما : بيماري كلمات

از کنفسیوس حکیم می پرسند تو اگر زمام جامعه را به دست گیری چه می کنی؟
برای تحقق افکار اصلاحیت و هدایت و سعادت جامعه بشری چه می اندیشی؟
از چه آغاز میکنی؟
بی درنگ میگوید اول کاری که میکنیم به اصلاح نام ها ، اصطلاح ها می پردازم ! عمق این سخن در اولین وهله آشکار نمی شود ، باید خیلی اندیدشید ، تامل کرد ، حرف سخت عمیق است ، عمیق
ما امروز بیشتر از هر زمانی به یک کنفسیوس نیاز داریم که بیاید و اسم ها را اصلاح کند .
یکی از بدبختی های ما مسخ شدن اصطلاحات و قلب شدن و ضعیف شدن و گاه بیمار شدن کلمات است ، مقدس ترین کلمات.
کلمات ، اصطلاحات ظرف های احساس ها و اندیشه های ماست ، اگر آنها مسخ شوند ، کج شوند ، تغییر جنس و شکل و رنگ بدهند ما امکان حرف زدن را از دست می دهیم و امروز خیلی از دست داده ایم
به قول سارتر بحران یک بحران زبان بود .
بحران ما اکنون چنین بحرانی است ، این درد کوچکی نیست ، بسیاری از کلمات عالی و نیروند و پر مایه ما که با قدرت و اطمینان و راحتی عالی ترین افکار یا احساسات ما را به دیگران منتقل می کردند و در قلب و عمق فکر و روح دیگران ، درست و تمام و تمیز می ریختند امروز کثیف و شکسته و زشت شده اند ،
تنگ های بلوین ظریفی ، کوزه شکسته های سفالین آلوده و گرد و غبار گرفته کثیفی شده اند ، چگونه در چنین کوزه هائی میتوان شراب لطیف یک احساس یا آب زلال یک اندیشه را به خماری یا تشنه ای نوشاند؟!

آن شصت سال پیش تا می گفتند ما عدالت خانه می خواهیم ، انقلاب مشروطیت ، نهضت … روح ها جان می گرفتند ، چهره ها گل می انداخت ، موجی در دل ها بر می انگیخت اما حال اینها شده اند کلماتی درست در ردیف و همسر و همشانه خوردن ، خوابیدن ، راه رفتن ، گردش ، حقوق ، اجاره ، احوالپرسی ، دید و بازدید ، سلام علیک ، نوه عمو ، همسایه ، سبزه میدان، دیوار ، مداد پاک کن ، سیب زمینی ، ماست خیکی ، چس فیل

 

بهاربيست                   www.bahar-20.com

دو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:,

  توسط زيـــــبا _ ا  |
 

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است.

 

 

اسم خودتون را با حروف انگليسی بنويسيد        بهاربيست       www.bahar20.sub.irاسم خودتون را با حروف انگليسی بنويسيد        بهاربيست       www.bahar20.sub.irاسم خودتون را با حروف انگليسی بنويسيد        بهاربيست       www.bahar20.sub.irاسم خودتون را با حروف انگليسی بنويسيد        بهاربيست       www.bahar20.sub.ir

 

 

  

دو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:,

  توسط زيـــــبا _ ا  |
 

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar22.com

 

دو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:,

  توسط زيـــــبا _ ا  |
 

دنيا را نگه داريد مي خواهم پياده شوم

وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم

دو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:,

  توسط زيـــــبا _ ا  |
 

پسرك نابينا

پسری نابینا بدلیل مشکلات زندگی گدایی می کرد .کنار خیابان نشسته بود و کلاهی جلوی پاهای خود گذاشته بود . همراهش یک تخته سیاه بود که روی آن نوشته شده بود:

"نابینا هستم، کمکم کنید!"
یک روز گذشت،اما فقط چند سکه در کلاه پسر انداخته شد.پسر با این سکه ها یک نان کوچک برای خودش خرید و روز دوم همچنان در کنار خیابان نشست
معلم دانشگاه از کنارش گذشت، با همدردی در کلاه پسر پولی انداخت. وقتی که نگاهش به جمله روی تخته سیاه افتاد، چند دقیقه با خود فکر کرد و جمله قبلی را پاک کرد و کلمات دیگری نوشت
بعد از آن، پسر نابینا متوجه شد که افراد بیشتری به او برای تهیه غذا لباس و غیره کمک می کنند .روز دوم با شنیدن صدای قدم زدن مرد صدای پایش را شناخت و از او پرسید:جناب آقا، می دانم شما کیستید ؟ دیروز به من کمک کردید. از شما تشکر می کنم. اگر ممکن است بگویید چه اتفاقی افتاده است ؟
مرد خندید و گفت:تغییرات کوچکی روی تخته سیاه دادم و نوشتم :
"
امروز روز زیبایی است.اما من نمی توانم آن راببینم" __________________

 

دو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:,

  توسط زيـــــبا _ ا  |
 

(( پرنده ))

شـروع تـازه ای آغـازُم هادهَ         بـدو دسـتـُم بگـهِ پروازُم هادهَ

مــواتــِن کـهِ بُـخـونم از ته دل       بدو مَــشـکـَـن دِلـُم آوازُم هاده

 

مـِـه واتــو بـا دو تا بال خیالی      مِـه وتــو بـا دو تـا دستـون خالی

هَنوز هَم دیر نبودن بی پریدن      نـمونـدن بـی خـومــو دِگهَ مَـجالی

 

مــهِ نـاتونـُم بِـرَم بی تو مَحالِن     گـَمونــُم عـمـر مـِه رو بـه زوالـن

اَگـَه ماه و ستاره بی مه هادن      به غـیـر از تـو هـمهَ فکر و خیالن

 

تــویــی تـو آخرین برگِ بَرندَه      دَم مَـرگـُم تـو اِتکـرد بـی مـهِ زندهَ

توهُندی بی مهِ اِتگفت یالله پابَش بـــدو بـــا هــم بــریم مــثـل پـرندهَ

عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.bahar22.com

یک شنبه 21 فروردين 1390برچسب:,

  توسط زيـــــبا _ ا  |
 

داستان جالب “زن باهوش و آرزو”

روزی خانمي در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد. او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است.
قورباغه به او گفت : اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو را برآورده می کنم .
زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت : “متشکرم” ولی من یادم رفت بگویم شرایطی برای آرزوهایت هست؛ هر آرزویی داشته باشی شوهرت ۱۰ برابر آن را میگیرد.
زن گفت : اشکال ندارد!

زن برای اولین آرزویش میخواست که زيباترين دنیا شود!

قورباغه اخطار داد که شما متوجه هستید با این آرزو شوهر شما نیز جذابترین مرد دنیا می شود و تمام زنان به او جذب خواهند شد ؟
زن جواب داد : اشکالی ندارد من زیباترین زن جهان خواهم شد و او فقط به من نگاه میکند
بنابراین اجی مجی ……. و او زیباترین زن جهان شد
برای آرزوی دوم خود، زن میخواست که ثروتمندترین زن جهان باشد ! قورباغه گفت : این طوری شوهرت ثروتمندترین مرد جهان خواهد شد و او ۱۰ برابر از تو ثروتمندتر می شود
زن گفت اشکالی ندارد ! چون هرچه من دارم مال اوست و هرچه او دارد مال من است
بنابراین اجی مجی ……. و او ثروتمندترین زن جهان شد
سپس قورباغه از آرزوی سوم زن سوال کرد و او جواب داد
من دوست دارم که یک سکته قلبی خفیف بگیرم و شوهرم
نتیجه داستان
زنان زرنگ هستند بنابراین با آنها در نیفتید
قابل توجه خانمها
همین جا توقف کنید و همچنان حس خوبی داشته باشید

.

.

.

.

.

.

قابل توجه آقایان
مرد سکته قلبی، ۱۰ برابر خفیف تر از زن خود را گرفت
نتیجه داستان
نکته : اگر شما زن هستید و همچنان در حال خواندن هستید فقط این را میرساند که زن ها هیچ وقت حرف آدم را گوش نمیدهند

یک شنبه 21 فروردين 1390برچسب:,

  توسط زيـــــبا _ ا  |
 

 



اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری.(خوش اومديد)
zibadokht@gmail.com


 

 

 چون نیک بنگری ...
 حکایت درخت بامبو
 غنیمت شمردن دهه‌ی پایانی رمضان
 لباس زن مسلمان چگونه باید باشد ؟
 در پايان زندگي از ما چه مي پرسند؟
 وصيت نامه (طنز)
 شعري طنز از خر عاشق
 اعتراض های یک نی نی به بابا و مامانش
 دختر فداکار
 نقش لبخند در زندگی يك زوج چيست ؟
 چگونه پيشنهاد ازدواج دهيم؟
 ....دريا و ساحل!!!
 هديه اي كوچك براي شما كه بزرگيد
 خدايا شكرت كه دارمت
 زيباترين داستان
 اشتباه فرشته
 نزديكتر به خدا

 

بهمن 1390
شهريور 1390
ارديبهشت 1390
فروردين 1390

 

زيـــــبا _ ا
كاربر محترم

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ***دُخــــت ساحــــل*** و آدرس dokhtesahel.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آی آدم ها
من و دلم
دل نوشته ها
هرچی آرزوی خوبه مال تو
سياه - سفيد
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس

 

RSS 2.0
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1

Alternative content